سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حافی

بشر حافی

سید عارف حسین دیدگاه

بُشـــر  حافـــــی

 

ابونصر، بشر بن حارث بن عبدالرحمن بن عطاء بن هلال، معروف به "بشر حافی"، از بزرگان و پیشوایان صوفیه در عصر خود بود. وی در سال 150 یا 152 قمری در روستای "مابرسام" از توابع مرو  واقع در کشور فعلی ترکمنستان دیده به جهان گشود و به خاطر استعداد درخشان و نوآوری های علمی و اداری، جذب دستگاه خلافت عباسی گردید و بدین سبب از مرو به عراق مهاجرت کرد و در دارالخلافه بغداد ساکن گردید.

 

وی به خاطر برخورداری از موقعیت درباری و حکومتی، یک زندگی اشرافی همانند عباسیان برای خود پدید آورد و از این راه به بطالت، هرزه گی و خوش گذرانی مبتلا شد.

 

وی پس از مدتی اشتغال به لهو و لعب، روزی بر اثر اتفاق با امام موسی کاظم(ع) آشنا گردید و از نصایح و مواعظ وی برخوردار شد و از آن زمان، تغییر حالتی در او پدید آمد و یکباره تمامی کارهای ناپسند و غیر مشروع خود را کنار نهاد و در طریق زهد، عزلت و تصوف قرار گرفت و در این راه از امتحان سختی، سربلند بیرون آمد. وی به ریاضت، تزکیه نفس و خودسازی پرداخت و در میان عارفان و صوفیان عصر خود، یگانه شد و به یکی از پیشوایان تصوف و طریقت تبدیل گردید. سرانجام در روز دهم محرم (عاشورا) سال 226 قمری در 74 و یا 76 سالگی در بغداد بدرود حیات گفت و در همان جا به خاک سپرده شد.

 

 

 نک: روضات الجنات (موسوی خوانساری)، ج2، ص 129؛ دائرة المعارف تشیع، ج3، ص 252؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج2، ص 189

 

 

************************

 

موعظه امام کاظم و بشر حافی

ابونصر بشربن الحارث معروف به " بشر حافی " از اولاد روسا ء و درباریان بود ، اغلب به لهو و لعب و بی عاری و کارهای قبیح اشتغال داشت ، چنان که رسم اینگونه اشخاص است . روزی امام کاظم علیه السلام در بغداد از در خانه او عبور می کردند ، صدای ساز و آواز و ملاهی شنیدند ، در این بین کنیزی از خانه بشر بیرون آمد تا خاکروبه را بیرون ریزد. امام علیه السلام به او فرمودند : صاحب این خانه آزاد است یا عبد ؟ گفت : آزاد است . امام فرمودند : راست گفتی،اگر عبد بود از مولایش می ترسید . کنیز به خانه برگشت ، بشر که بر سر سفره شراب نشسته بود ، گفت : چرا تاخیر کردی ؟! گفت : با مردی سخن می گفتم که چنین گفت . بشر که معنی کلام را فهمید پا برهنه در عقب امام علیه السلام دوید ، تا خود را به امام رسانید و بدست آن حضرت توبه کرد و اعتذار  نمود و گریست . (الکنی و الالقاب حافی) او بالاخره از زهاد عصر خود گردید ، مواعظ بسیاری از او در کتب اخلاق نقل شده است . گویند : بعد از آن دیگر کفش نپوشید و پیوسته پا برهنه بود که لقب حافی (پا برهنه) یافت . لفظ بشر اول بر وزن "عذر" است .1

 

 

از سخنان پندآموز حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام):

? کوشش کنید اوقات شبانه روزی خود را به چهار بخش قسمت کنید : بخشی برای نیایش با خدا بخشی دیگر برای تامین معاش و زندگی، بخش سوم برای معاشرت با برادران دینی که مورد اعتماد شما هستند و می توانند لغزشهای شما را یاد آورند و در باطن خیر خواه شما می باشند ،و بخش چهارم برای پرداختن به تفریحات سالم و لذات مشروع ، شما در پرتو این برنامه می توانید وظایف خود را در سه مورد دیگر نیز بخوبی انجام دهید.

 ? هرگز با خود از فقر سخن نگویید ، و به عمر طولانی نیندیشید زیرا هر کس خود را فقیر پندارد یا درفکر فقر در آینده باشد بخل می ورزد ،و هر کس به عمر طولانی بیندیشد آزمند می شود . در زندگی دنیا از لذتهای حلال و آنچه به آبروی شما لطمه نمی زند و اسراف شمرده نمی شود ، بهره مند شوید و از این راه به انجام وظایف دینی کمک بگیرید ، زیرا : هر کس که دنیای خود را به خاطر دین ، یا دین را به خاطر دنیا ترک نماید از ما نیست.

 ? خود را از غضب خدا حفظ کن و سخن حق را بی پروا بگو هر چند نابودی تو در آن باشد . اما بدان که حق موجب نابودی نیست بلکه نجات دهنده است . باطل را همواره رها کن . هر چند نجات تو در آن باشد و هرگز باطل نجات بخش نیست ، بالاخره سبب نابودی است.

 ? دانشمند را بخاطر علمش بزرگ بدار و از مجادله با او بپرهیز ، و نادان را بخاطر نادانیش کوچک دار ، ولی طردش نکن بلکه او را نزدیک بخوان و به او دانش بیاموز.2

 


منابع:

 1- خاندان وحی – تالیف سید علی اکبر قرشی – صفحه 542

2- چهارده اختر تابناک  ( زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام  - تالیف احمد احمدی بیرجندی صفحه 182-183

 


کلمات کلیدی: ادبی، فرهنگی، بشر حافی

?بازدید امروز: (445) ، بازدید دیروز: (38) ، کل بازدیدها: (261920)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ